دلت اختر نشین پهنه آب فروغ بیدریغ کرم شبتاب عروج ماه در تنگی بلورین گذار قوی، در دریای مهتاب شبیخون چون زدی بر خانه دوست کَنی از پیکر خود جامه و پوست رفیق نیمه ی ره، اهرمن خوست رفیق راه، بس زیبا و نیت باد بود و خانه اش با باد رفت شادآمد، با دلی ناشاد رفت گُلسِتانی بود و شد خاشاک و خس زمهریری گشت و بی فریاد رفت 2020/24/12 آرلینگتن، تکزاس
برآ، ای عشق، ای مینو سرشتم بکن آرام خِنگ سرنوشتم بگو قُمری ز کوهستان کُجا شد ؟ چرا بوران و سرما این بلا شد ؟ گُل یاسم چرا پژمرده گردید؟ دمن را گو چرا دلمرده گردید؟ شقایق بین! گریبان چاک گشته امید دیده اش، برخاک گشته گل مریم نشسته بر دم در ز تنهایی گرفته دست بر سر برآ ای عشق، بین حال خرابم سکوت مرده ی ماتم سرایم بهر سو بنگرم رنج و سیاهی است فساد و خدعه و درد و تباهی است گل یاس و گل میخک چه حالند! چرا چون سوکواران در بهارند؟ بیاد کشتگان ماه ابان سیه تنپوش شد
درباره این سایت